English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5489 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
minimum size U اندازه حداقل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
at a [the] minimum <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
at least [no less than] [not less than] <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
Other Matches
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
minim U حداقل
minims U حداقل
minimum U حداقل
minimally U حداقل
minimal U حداقل
min U حداقل
minimum stock level U حداقل
minimization U به حداقل رسانیدن
price floor U حداقل قیمت
minimum wage U حداقل دستمزد
danger warning level U حداقل موجودی
least price U حداقل قیمت
minimum charge U حداقل هزینه
least cost U حداقل هزینه
minimises U به حداقل رساندن
minimum charge U حداقل قیمت
minimising U به حداقل رساندن
minimised U به حداقل رساندن
minimized U به حداقل رساندن
minimizes U به حداقل رساندن
minimizing U به حداقل رساندن
global minimum U حداقل مطلق
minimize U به حداقل رساندن
minim U وابسته به حداقل
troughs U حداقل موج
minims U وابسته به حداقل
relative minimum U حداقل نسبی
minimum price U حداقل قیمت
base wage rate U حداقل دستمزد
neap tide U جذر و مد حداقل اب
minimum U حداقل کمینه
trough U حداقل موج
bottom price U حداقل قیمت
minimum elevation U حداقل درجه
minimum range U حداقل برد
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
thermal resolution U حداقل سنجش حرارت
minimum standard of living U حداقل سطح زندگی
thermal resolution U حداقل اختلاف حرارت
minimum subsistence level U سطح حداقل معیشت
least squares estimates U براورد حداقل مربعات
minimum mortality U حداقل مرگ و میر
least cost combination U ترکیب حداقل هزینه
cost minimization U حداقل کردن هزینه
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
minimum elevation U حداقل ارتفاع لوله
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
ordinary least square method U روش حداقل مربعات معمولی
neap U حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
two stage least squares method U روش حداقل مربعات دومرحلهای
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
pilot line production U تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
double amplitude peak value U مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
minimum down payment U حداقل میزان پیش پرداخت
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
minimum elevation U حداقل درجه مربوط به مانع
extremum U حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
meantide U حداقل جذر و مدهای اب دریا
cut off ratio U حداقل نرخ قابل قبول
short term U حداقل مدت تنبیه و زندانی
amphiploid U دارای حداقل کرموسوم ارثی
minimum clearance U حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
skeleton crew U حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
efficiency point U حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
weighted least square method U روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
perigee U نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
aces U رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
limit velocity U حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
wed thickness U حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
gauged U اندازه اندازه گیر
gauge U اندازه اندازه گیر
gauges U اندازه اندازه گیر
team roping U مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
coming in speed U حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
optimal merge tree U نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
mobilization base U حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
neap tide U کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
fitted U اندازه
quantum U اندازه
magnitude U اندازه
extent U اندازه
dimensions U اندازه
deals U اندازه
to size up U اندازه
what U چه اندازه
measurer U اندازه
hecatompet U [اندازه صد پا]
in part <idiom> U تا یک اندازه
To some extent. Within limits. U تا اندازه ای
inordinate U بی اندازه
metre U اندازه
equals U : هم اندازه
equalling U : هم اندازه
gauges U اندازه
measure U اندازه
equalled U : هم اندازه
equaling U : هم اندازه
equaled U : هم اندازه
equal U : هم اندازه
immense U بی اندازه
immensely U بی اندازه
gauged U اندازه
what is your size? U اندازه
immoderately U بی اندازه
bulk U اندازه
dealt U اندازه
soupcon U اندازه کم
isodiametric U هم اندازه
so far forth U تا ان اندازه
gauge U اندازه
in what way <adv.> U تا چه اندازه ای
isometrics U هم اندازه
isometric U هم اندازه
metres U اندازه
screamingly U بی اندازه
inordinately U بی اندازه
how far <adv.> U تا چه اندازه ای
symmetric U هم اندازه
attack size U اندازه تک
sizes U اندازه
measurement U اندازه
gauge=gage U اندازه
infintesimal U بی اندازه
beyond measure U بی اندازه
degree U اندازه
rather U تا یک اندازه
indefinite U بی اندازه
degrees U اندازه
floor length U اندازه کف
meters U اندازه
measurements U اندازه
meter U اندازه
size U اندازه
tract U اندازه
tracts U اندازه
immeasurable U بی اندازه
deal U اندازه
dimension U اندازه
to what extent <adv.> U تا چه اندازه ای
gauging U اندازه گیری
mete U :اندازه گرفتن
diamensionless U بدون اندازه
formats U اندازه شکل
middle sized U میان اندازه
t. far U تا این اندازه
format U اندازه شکل
symmetric U هم اندازه متقارن
modules U اندازه میزان
measurements U اندازه گیری
module U اندازه میزان
stand measure U اندازه قانونی
measuring U اندازه گیر
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1For optimal results drink a minimum of 1 gallon of water daily
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
4express, overexpression
2high dimentional task solution space
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
0وسیله اندازه گیری در مقیاس کوچک میباشد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com